"مثل جرقه های آتش" ، گفتگوی قنبر راستگو با ماهنامه مقام موسیقایی

قنبر راستگو

مثل جرقه های آتش
 گفتگوی استاد قنبر راستگو (خالو کمبر) با "ماهنامه مقام موسیقایی"

■ خالو چرا به نی ، قلم دیگری پیوسته شده و چرا اصلاً "جفتی" نام گرفته است ؟

○ خالو قنبر : " یک نی تنها بنالد ، صدایش تنهاست ، خالی است ، اما اگر صدایش با جفتش همراه شود ، مثل عاشق و معشوق ، کامل می شوند ........

( برای مشاهده کامل این مقاله به ادامه مطلب بروید )

در سال 1376 ، یعنی هنگامی که خالو قنبر در 52 سالگی قرار داشته است ، ماهنامه مقام موسیقایی ، گزارشی بلند بالا و گفتگویی صمیمی را با ایشان انجام داد . 

باید جالب باشد که بدانیم بهترین نوازنده ی جفتی در سطح کشور ، چه حرفهایی را در 15 سال پیش داشته است ...


مثل جرقه های آتش  "گفتگو با قنبر احمد راستگو"


    .... در ادامه ی جستجو برای ثبت مطالبی از موسیقی جنوب (هرمزگان) به قنبر احمد راستگو می رسیم . قنبر راستگو که در میان نزدیکان بیشمارش ، خالو قنبر نامیده می شود ، نوازنده ی "جفتی" و از شروه (شروند) خوانان به نام منطقه است و گویی پرداختن به مقوله ی جفتی به عنوان سازی از سازهای مهم منطقه ، با نام خالو قنبر در حافظه ی هرمزگانی پیوند خورده است .


     خالو نوازنده ی جفتیست که در نوای خود به موسیقی منطقه وفادار مانده است و از آن سو شاید تنها بازمانده ی نسلی است که موسیقی ناب جفتی را به دور از وجه ای ابتذال گونه ، سینه به سینه به یکدیگر رسانده اند . جفتی از سازهای ویژه ی منطقه است و به عبارتی صدای جفتی از بارزترین نواهای جنوبیست که در هر نطقه از خطه جنوب اعم از جنوب غربی و شرقی ، یا هرمزگان به عنوان مرکزیت جنوب ایران ، صدای خود را در اشکال یا ساختارهای مختلف نمایان ساخته است .


      آهنگ پر پیچ و تاب و محزونی در مقام شروند و لالایی که در بوشهر و خوزستان از سازهایی نظیر نی انبان و خیک نای می شنوید و در جنوب ، هرمزگان و سپس جنوب شرقی ، سیستان و بلوچستان با نام های جفتی - قلم یا قلم جفتی ، همیشه و همه جا نمایانگر فرهنگ موسیقی جنوبیست و در یاد و خاطره ی هر ایرانی ، اصطلاحاً "موسیقی بندری" را مجسم ساخته است .


     شاید یکی از زیباترین اوقات جنوب ، هنگامیست که در بازار شهر ، آواز مرموز و غم آلوده ی جفتی را جسته و گریخته ، یا از دور  و نزدیک می شنوید و اگر پی جو شوید ، خواهید دید که این صدا متعلق به جفتی نوجوانی است که جفتی های دست ساز خودش را در ازدحام بازار عرضه می کند . کوتاه سخن ، نقل از اهمیت و اصالت این ساز است که همانند هم خانواده های خود در سایر کشورهای اروپایی - آفریقایی و آسیایی ، همیشه موسیقی ساحل نشینان تمامی جهان بوده است . و بنابراین اعتقاد که جفتی و امثال هم ، صدای باد و دریاست ، که از هفت بند این ساز دمیده می شود ، آن را از دسته سازهایی می سازد که در آئینی خاص یا مناسکی مانند جشن و سرور یا بعضی از مجالس زار ، مستمراً مورد استفاده قرار می گیرد .


     " ساز جفتی در منطقه ی هرمزگان عبارت از دو ساقه ی نی موازیست که در هفت بند ، جفت یکدیگر (با 14 سوراخ موازی) قرار گرفته اند . این دو نی با موم عسل و در بافته هایی محلی به نام "خوس" به یکدیگر چسبانده می شود ، با دو دهانه برای دمیدن که همزمان با هم نواخته شده و بدین ترتیب با صدایی مضاعف نوای اصلی را برجسته می کند . "


      و اما خالو قنبر ، مردی نیکو و نوازنده ای چیره دست می باشد که زندگی اش ساده است و شنیدن سازش برای ما همیشه فرصتی بوده تا به ژرفناهای فرهنگ جنوب دسترسی پیدا کنیم .


       قنبر احمد راستگو (1324) اهل سرریغان میناب است . هنر جفتی نوازی را از دایی مادرش آموخته و با 33 سال سابقه کار و همکاری با اداره ی "فرهنگ ارشاد" بندرعباس ، در سال 1366 مقام اول نوازندگی جفتی را در جشنواره ی سراسری فجر کسب می کند . به هرترتیب ، خالو قنبر عزیز ما با دنیایی ساده و صمیمی هم اکنون میانسالی خود را آغاز نموده است و این گفتگو قسمت هایی از این گزارش بلند بالاست با خط خوردگی های بسیار ، که در فروردین 1376 انجام گرفته است . از این قرار :


■ خالو چرا به نی ، قلم دیگری پیوسته شده و چرا اصلاً "جفتی" نام گرفته است ؟


○ خالو قنبر : " یک نی تنها بنالد ، صدایش تنهاست ، خالی است ، اما اگر صدایش با جفتش همراه شود ، مثل عاشق و معشوق ، کامل می شوند . یکی برای دیگری غم و هجرانش را می نالد و دیگری دنباش می کند . اینها جفت هم هستند ، این دو نی صدایش مثل هم است . مثل دو خواننده که در کنار هم بخوانند . "


      قنبر جفتی اش را برمی دارد و لالایی می زند ، آنهم با چه حُزنی ! لالایی اش  همراه با  ترجیع بند است (Strophic) که پس از هر ترجیع بند ، بار دیگر نوای لالایی در پیچ و تابی دیگر تکرار می شود . اما ترجیع بند این لالایی تقلید شیرینی بود از صدای مرغ "کغار" (در گویش محلی) یا همان قمری گردن طوقی معروف که کـوکـوکـو سر می دهد . در فضای آزاد و میان محله نشسته ایم ، روی تپه ای . آدمیزاد شیفته ی موسیقیست و ناخودآگاه حس شنوایی اش به جوشش واداشته می شود و هم از اینروست که اهالی محل ، سر از خانه های خود بیرون کشیده ، به حلقه ی ما و صدای خوش جفتی خالو کمبرشان نظر می دوزند .


      قنبر احمد آهنگ را تمام می کند و می گوید : " اینهم لالایی " و اضافه می کند : " حسینی ، شروه - شمالی ، نواهایی هستند که با ساز جفتی می نوازیم . "


■ ما می گوییم : " مقامات ؟ "


○ و خالو می گوید : " نه ، ما تقسیمات موسیقی بندر را با شعر و شروه می شناسیم . مثلاً می گوییم شعر زهیری - شعر حسینی ، یا شروه لالایی - شروه ی خماری (شتربان) . اما شمالی اصیل ترین اینهاست . یعنی اصلش بندریست و با جایی قاطی نشده . { } شاد است و نام یک باد ، باد شمال . "


■ می پرسیم : خالو چه نسبتی بین هر کدام از این بندهاست که مثلاً شما نوای لالایی را می نوازی یا "شعر" حسینی . یعنی اینکه این بندها را چگونه ترتیب می دهی که ما اینگونه می شنویم ؟


○ خالو قنبر :


" قلم گفتا که من هفت پنجه دارم 

  خبر از آدم دلتنگ دارم

  به پیش مردمان چیزی نگویم 

  کنار یار خود چون چنگ بنالم "


      و اضافه میکند : " بند اول جیغ می زند و مویه می کند . بند دوم مویه و زاری اش را دلداری می دهد، با هم صحبت می کنند. بند سوم وساطت می کند تا بندهای اول و دوم به نتیجه ای برسند . بند سوم می گوید : چه شده ؟ بین شما چه اتفاقی افتاده ؟ بند چهارم شاهد است بین سه بند بالایی و سه بند پایین تر از خود ، یعنی بندهای پنج و شش و هفت . بند پنجم یکدفعه ای پیدایش می شود و می تواند کنار هر بندی به یک اشاره ی کوچک ظاهر شود . بند ششم هم همینطور ، یعنی در واقع پشتیبانی بند پنجم را می کند . بند هفتم اما هر چه شش بند دیگر نواخته اند را آزاد می کند تا به شعر و شروه ای دیگر بروی یا اینکه آهنگمان تمـام می شود ... بند هفتم نوایمان را کامل میکند و خلاص . "


■ " خالو بندهای جفتی را بر چه اصلی می سازند ؟ "


○ خالو قنبر : " نی های جفتی را با هم در دان می گذارند و می دمند . هر نی هفت سوراخ دارد که در مجموع هفت جهت ، یا 14 سوراخ می شود . فاصله ی هر جفت تا جفت بعد ، به حساب خود ما نصف یک چوب کبریت است . این دو نی صدایشان مثل هم است . اما برای ساختنش از یک ساقه ی گیاه نی نمی توان دو بند کنار هم را برید و جفتی درست کرد . نمی توان بند اول را مثلاً چهارم گیاه را با هم جفت کرد . به هم نمی خوانند . صدای بندهای خیزران از پایین به بالا نازک تر می شود . "

         بر این اظهارات اضافه می کنیم که پایگی گام جفتی از سُل آغاز می شود و با انگشت گذاری حساب شده تا بند هفتم ، (لا ، سی ، دو ، رِ ، می ، فا ، سل یا اکتاو) ادامه می یابد .

 

     قنبر سینه ای صاف کرده می خواند :

" کـوکـوکـو تو چرا اسمت کغارن ؟

به دور گردنت ، نقش و نگارن ؟

تو رفتی تا به صحرا دَنگ* بچینی

که چوکونت* در این لانه چه خوارن* "


( دریافت شروند کـوکـوکـو )


و باز آوازش لالایی بود و سپس همان لالایی نوازی با سه ترجیع بند از صدای مرغ کغار که با جفتی ادامه پیدا می کند . 

      قنبر احمد تا بحال در زمینه ی موسیقی تئاتر نیز فعالیتهایی داشته است . از جمله تئاتر موزیکال سبزپری* (1367- ابراهیم زارعی) و پیش از این در تئاتری با نام "پتوروک" ، اجرای موسیقی صحنه را بر عهده داشته است .


■ از اومی پرسیم : " پتوروک یعنی چه ؟ "


○ خالو می گوید : " پتوروک یعنی جرقه های آتش اما در اصطلاح به "زار" هم گفته می شود . احسان و لطف زار مثل جرقه های آتش به اهل مجلس می افتد . "زار" را باید با هم قسمت کرد ، مگر نه اینکه غم دوست شما به شما منتقل می شود ! غم همان زار است . "


■ از " زار " بیشتر برایمان بگو ؟


○ خالو قنبر : " در یک مجلس زار ، غم بیمار را اهل هوایی که نشسته اند چون جرقه ای آتش می گیرند و با هم قسمت می کنند . برایش میخوانند ، گشته* می سوزانند و وقتی که متوجه می شود باد دارد زیر می آید (خارج کردن زار یا همان باد از بیمار را اصطلاحاً به زیر کردن یا زیر آوردن تعبیر کرده اند) ، دهل می کوبد و به او کمک می کند .

        زار از پا می آید ، قلب تندتر می طپد ، در دو شانه ات می افتد و مثل پروانه فر و فر میکند . می رود پشت گردن و سنگین می شود و همانطور که گفتم دیگر نمی فهمی چه شده ، می رقصی و خودت را سبک می کنی . "


■ آیا از جفتی در مراسم زار هم استفاده می شود ؟


○ خالو قنبر : " نه ، ولی برای بعضی از بادها ، مثل باد خوک ، که باد خبیثی هم هست ، از یک جور نی که صدایش شبیه به جفتیست ، به نام "شش" استفاده می کنند . این باد ، فقط با شش زیر می آید و دهلی که ملایم می زنند . ساز "لیوا" هم هست که در مزاسم زار لیوا می نوازند . ساز لیوا بلند است ، بلندتر از جفتی ، یک زبانک مضاعف دارد . قمیش لیوا را با پیش* نخل می سازند . اما جفتی نه . این ساز مال مراسم های جشن و سرور است و همینطور برای تنهایی توی کوهستانی ، دشتی ، روبروی دریایی . همانطور که گفتم صدای جفتی غم شاد است . "


■ خالو از خودت بگو ؟


○ خالو قنبر : " من و برادرم به سرپرستی عمه ی مادرمان بزرگ شدیم و من از همان کودکی هنر جفتی نوازی را از دایی مادرم آموختم . "

 

■ اسمش چه بود ؟


○ خالو قنبر : " غلام فیروز . پنجه ی شیرینی داشت . یادم هست که دایی وقتی جفتی می زد ، مرغ کغار پایین پایش می نشست و کـوکـو می کرد . بله ، ما زیر دست دائی (عمه ی مادری) بزرگ شدیم و پدر و مادر خود را ندیده ایم . دائی ما را به زحمت بزرگ کرد ، تا ما هم بعدها بزرگتر شدیم و زمستان ها به بندر می آمدیم و کار می کردیم . روی کشتی ، برای ماهیگیری . اما از دوازده سالگی آمدیم بندر و همینجا ماندیم . از همان سالها تا امروز جفتی زدن برایم کار واجب شده است . ساعتها می نوازم و از صدایش دل نمیکـَنم . "


        شیونی نواختن جفتی ، دل شیونی می خواهد و قنبر احمد راستگو آتش به جان گرفته ی این کار است . استادی مسلم که در کمال خضوع برای هر گونه همکاری در جهت اشاعه ی فرهنگ موسیقی جنوب کوتاهی نمی کند .


       قنبر احمد هم اکنون با موسی کمالی هنرمند خوش قریحه ی بندری مشغول به همکاریست که در طی آن صدای جفتی با کوبش جهله* نوازان همراه گشته است  و می رود تا به تجربه های تازه تر و به عبارتی معاصرتر دسترسی پیدا کند .


■ می پرسیم : خالو ، به نظر ما صدای جفتی از طبیعت اطرافش تأثیرها گرفته مانند همین صدای کغار و یا باد و دریا ، صدای جنگل و نخلستان ، غم و اندوه و به قول شما غم شاد . دیگر چه چیز ناگفته ای می ماند ؟


○ خالو می گوید : " بله ، درست است . اما هفت بند جفتی ، هفت بند تن است که با هم به کار می افتند و صدای جفتی مثل قلب است که می تپد و های های می کند . "


▌▐پانویس : 

دنگ : دانه

چوکونت : بچه هایت

چه خوارن : چه بخورند

سبزپری : نمایشی موزیکال براساس داستانی افسانه ای از عشق باغبانی به پری زادی به این نام . این نمایش تا حدودی منسوخ شده است .

گشته : ماده ای خوشبو که مانند اسپند در آتش می سوزانند 

پیش : برگ نخل

جهل : نوعی کوزه سفالی با بدنه ای کاملاً مدور که در منطقه ی میناب ساخته شده و برای حمل آب از آن استفاده می کنند . موسی کمالی ابداع گر نواختن بر این نوع کوزه است .



( برای مشاهده صفحات مقاله ای که مطلب بالا با کمی تغییر از آن استخراج شده است ، بر روی تصاویر زیر کلیک کنید . )







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد