« شبانه »
ای که از آتش هجر تو کبابیم هنوز ... خَسی از شاخه جدامانده بر آبیم هنوز
جان از آن لحظه که در راهِ تو دادیم ز دست ... خانمان سوخته و خانهخرابیم هنوز
مُعتکف تا به سراپردهی عشق تو شدیم ... سر و پا غرقهی دریای عذابیم هنوز
با یکی بوسهی تو جُمله طهارت کردیم ... مستِ مست از دَم آن کهنهشرابیم هنوز
معصیت کرده از آنیم که شیدای توئیم ... دیدهها خیره به یک آیه صوابیم هنوز
کامیابان شکرآبِ دهنت مینوشند ... ما جگرتشنه در اَقصای سرابیم هنوز
نَفْسِ بیداری ما ، بسته به دیدار تو بود ... خوش به رویای تو در عالَمِ خوابیم هنوز
تابستان 1353 / گوده - ابراهیم منصفی (رامی)